درآغوش حرفهايي رو ميشنوم كه هيچگاه شنيده نميشود
يك گفتمان در شبي زيبا
بخوانيد
"چشماتونو هم درويش كنين"
خب پس گوشت رو بیار
چشاتم ببند
بستی؟
گوش بده و ساکت باش:
ما آدما همه تنهائیم
همه خسته ایم
همه غمگینیم
اما همه مون امیدمون
به دستائیه که به سمتمون دراز میشن
اگه یه دستی برای هل دادن دراز شده
دلیل نمیشه که بقیه هم همینطور باشن
به این دستها اعتماد کن
اگه آدما به دستها اعتماد نکنن
همه تنها میمونن
همه غمگین میمونن
اگه دستی رو نگیری آروم نمیشی
یه کمی به دستها نگاه کن
به خط های کف دستها
بعد بهترینشون رو بگیر
و بذار بلندت کنه
و در آغوشت بگیره
و نوازشت کنه
شب خوش
خوب بخوابی
مهربونترین نگهدارت باشه
۶ نظر:
بابا خوش به حال شما!!!
چه چیزا میشنوی!!!
من هنوز منظورتون رو ازون کامنت آخری که گذاشتین نفهمیدیم
تازه خبر نداري الان روشنا ميداد دادو بيداد راه ميندازه
كه شما ها امكانات دارين
فكر ماها كه نداريم نيستي!!!
اینبار چون خودت گفتی من فقط می گم:
مهربانترین هدیه خدا را برات آرزو می کنم.
والا ما چشمامونو که میبندیم فقط یه چیز میشنویم، اونم چیزی نیست جز نوای "حاجی یه تکون آآآآآ ، حاجی دو تکون آآآآ"
باز خوشبحال شما که اینارو میشنوی!
من هنوز در حال تکون تکونما!!!
ارسال یک نظر