۱۳۸۹ خرداد ۹, یکشنبه

خانه بر دوشم

 
 

 

می رقصد زندگی ، در جام چشم تو

سر زد صبح اميد ، از شام چشم تو

من رام چشم تو

همچون چشم تو خموشم

چون سر گيسويت

خانه بر دوشم

 

 

می رقصد زندگی ، در جام چشم تو

سر زد صبح اميد ، از شام چشم تو

من رام چشم تو

همچون چشم تو خموشم

چون سر گيسويت

خانه بر دوشم

 

گر بماندم ، گاه گاهی

ياد من کن

گاه گاهی ، با نگاهی

ياد من کن

 

گر نماندم ، روزگاری

ياد من کن

با دوچشم ، اشک باری

ياد من کن

 

همچون چشم تو خموشم

چون سر گيسويت

 

 

می رقصد زندگی ، در جام چشم تو

سر زد صبح اميد ، از شام چشم تو

من رام چشم تو

همچون چشم تو خموشم

چون سر گيسويت

خانه بر دوشم

 

 

گر بماندم ، گاه گاهی

ياد من کن

گاه گاهی ، با نگاهی

ياد من کن

 

 

گر نماندم ، روزگاری

ياد من کن

با دوچشم ، اشک باری

ياد من کن

 

 

همچون چشم تو خموشم

چون سر گيسويت

خانه بر دوشم

 

عباس مهر پویا

۱۰ نظر:

معمار بیکار گفت...

به قول خودت اول!

این تیکه اش خیلی تک وناب بود
"گر بماندم ، گاه گاهی

ياد من کن

گاه گاهی ، با نگاهی

ياد من کن"

papary گفت...

"می رقصد زندگی ، در جام چشم تو"
چشمای آدما که چه چیزایی رو نشون نمیدن!

ما که نه جام داریم نه پیاله! آبکش و لگنم نداریم حتی!

روشنا گفت...

چون سر گيسويت

خانه بر دوشم
این قسمتش از اون جلافت های اشک در بیار بود
تشبیه خیلی قشنگی بود

لبریز گفت...

بمونی و نمونی... هیچ کس یاد آدم نمیمونه!!

مرحومه مغفوره گفت...

من اشکبار شدم الان

ناشناس گفت...

سلام به همه
چرا اینو اینقدر قهوه ای دیدین
خود مهرپویاش فکر نمیکرد اینقدر قهوه ای باشه
من تو سالگردش خیلی یادش میکنم
دلم برای آهنگاش گتهی اونقدر تنگ میشه
از دلتنگی اینکه آهنگشو بشنوم یادش افتادم که سالگردشه
داشت یادم میرفت
میخواستم امروز چندتا از آهنگاشو بزارم اما کاری پیش اومد
سعی میکنم فردا بزارم

لبریز گفت...

ندیده بودم وب ایشون رو...
خب راستش احتمالا اخر هفته اونورام! اومدید خبرم کنید..
:)

سفیدبرفی گفت...

پستاتون خیلی خیلی زیبان! خیلی زیبا :) ...

ناشناس گفت...

ممنون لبریز

ناشناس گفت...

سفید برفی عزیز
از شما هم ممنون