۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۶, پنجشنبه

خداييش

 
خداییش اینطوی بود حال و روزم
 
خداییش حقمه اگه بسوزم ؟
 
من و از دست حرفات خسته کردی
 
خداییش بد من و وابسته کردی
 
آخه تو مشکل رو می دونستی
 
خداییش تو می خواستی می تونستی
 
جواب مهربونیم و ندادی
 
نگو نه قدرمو نمی دونستی
 
من و از دست حرفات خسته کردی
 
خداییش بد من و وابسته کردی
 
جوانیم و ازم راحت ربودی
 
خداییش اون که می گفتی نبودی
 
انصافا تو رفاقت کم گذاشتی
 
من عاشق رو اصلا دوست نداشتی
 
دل تنهام که رسما بود با تو
 
خداییش مشکل از من بود یا تو
 
حالا که رفتی و از من جدایی
 
سوالم اینه حقم بود خدایی ؟
 
خداییش حقمه تو اوج دردم
 
پیشم باشی و دنبالت بگردم
 
بهم عاشق شدن رو یاد دادی
 
چقدر زود من رو دست باد دادی
 
خداییش ساده بودم می دونستم
 
زیادی تو رو سر تر می دونستم
 
من و از دست حرفات خسته کردی
 
خداییش بد من و وابسته کردی
 
جوانیم و ازم راحت ربودی
 
خداییش اون که می گفتی نبودی
 
انصافا تو رفاقت کم گذاشتی
 
من عاشق رو اصلا دوست نداشتی
 
دل تنهام که رسما بود با تو
 
خداییش مشکل از من بود یا تو
 

۳ نظر:

papary گفت...

"سوالم اینه حقم بود خدایی ؟"
تمام سال 86 من با این یه سوال گذشت.نمام ثانیه هام پر بود از چرا؟ چرا؟ چرا؟...

ناشناس گفت...

خداییش مشکل از من بود یا تو !!!

معلومه !!!

papary گفت...

معلوم شد دیگه!!