خواهشم اینه بمون و کنسلش کن رفتن و
یا اگه می خوای بری اینبار نفرین کن من و
اینقدر سرت رو پایین نگیر آتیشم نزن
این تو و این تیغ و شاهرگ هر چقدر می خوای بزن
تیغ بردار دستام و خط خطی کن تلافیه
عمری من زدم به قلب تو نگفتی کافیه
تو رو به خدا قسم اون طور نگاه نکن به من
لااقل چیزی بگو فحشی بده حرفی بزن
عزیزم دستات نلرزه تیغ اول و بزن
واسه خیانتا و بی محلیای من
تیغ دوم و بزن بزار بریزه آبروم
من خیانت کردم اما تو نیاوردی به روم
سه و چهار و پنج و شش تیغا رو پشت هم بزن
وقت جون دادنمم وایسا تو چشمام زل بزن
شاید اون لحظه ببینی اشک چشمای من و
بیا با هم اشنا کن تیغ و رگهای من و
نکنه هنوز مهمم چرا گریه می کنی
الان وقتشه بیای و منو راحتم کنی
اگه باز منو ببخشی دل بسوزونی برام
با چه رویی زنده باشم از خجالتت درام
بزار با دستای پر مهر تو رو به قبله شم
اونطوری شاید بیام حق با تو رو به رو بشم
توی این دنیا نشد از تو نگهداری کنم
شاید اون دنیا بتونم واسه تو کاری کنم
تیغ دستت دادم اما عزیزم یادت نره
دل به این سکوت تو از درد تیغم بد تره
نکنه فهمیدی مثل خون تو رگهای منی
که نه می تونی بری نه تیغ راحت می زنی
نکنه می خوای ببخشی نه تو رو خدا بزن
اگه بخشیدی عزیزم هی نگاه نکن به من
تو که از خونم گذشتی تو که بخشیدی من و
خواهشا پیشم بمون و کنسلش کن رفتن و
مجید خراطها
۱۰ نظر:
نشنیده بودم تا حالا.
اما حالا هم که شنیدم اونی رو که نباید و نمی خواستم یادم اومد.
"نمی خواستم" چون میدونم بعدش چطوری میشم
توی این دنیا نشد از تو نگهداری کنم
شاید اون دنیا بتونم واسه تو کاری کنم
"خواهشم اینه بمون و کنسلش کن رفتن و"
به خاطر جمله ی بالا بود که من دیروز نیومدم :D
یعنی الان که فقط دم مسیحایی داری اگه تمام قوم مسیح و یهود و نصارا رو جمع کنی که از ارامش من اندکی بکاهی بدان که در کار خود شکست خواهی خورد و تو از زیانکارانی انکگاه که در تلاش برای بدست اوردن کودک درون از برق چشمان خود استفاده میکنی بترس از برق چشمان اسمان انگاه که کوه ها را میسوزاند...
ایه بیست و نهم از کتاب مقدس ارام
دوست دارم آهنگش رو :(
جواب به ترتیب کامنت
سرکار خانم پپری
این آهنگ جدیده و ماله کاست جدید مجید خراطهاست
آهنگ اول کاستشه
این آهنگو در طول 24 ساعت گذشته 100 بار گوش دادم
چون هم خودم دوست داشتم و هم آفریقایی دم به دم (آتیش به آتیش) درخواست میداد
امیدوارم نارحاتت نکرده باشم
معمار عزیز
تو که گفتی از تنبلی بود نیومدی
تکلیف مارو مشخص کن
بعد من بودم میگفتم الان پشیمونم که نیومدم
معمار بهانه نیار
امیر جان
آیه بیاری
سوره بیاری
کتاب نازل بشه
تو پیامبر بشو نیستی
و من هم قبول نمیکنم که تو شیطنت نکن باشی
اما در اینکه آرامش تورو بهم بزنم که خدا بدور
من همیشه آرامشتو میبینم کیف میکنم(آیکون آدم با شمای باز و ناز)
عزیزی آرام ما
در جواب کامنتتون papary نوشته:
جناب آقای مسیحا:
بنده بسیار لذت بردم از شنیدنش و دیشب چندین گوشش کردم اما اونی که یادم اومد تقصیر شما که نبوده[لبخند]
در جواب کامنتتون:
مسیحا جان ،اون جمله رو مامانم وقتی تو بانک بودم بهم گفت منم که تنبل گفتم چشم مادر جان فقط به خاطر گل روی تو من نمیرم پیش دوستان!
امشب داشتم این آهنگو گوش میدادم
خیلی دلم خواست دوباره روی صفحه اول
وبلاگم بیاد
ببخشید اگر تکراری میبینین
ارسال یک نظر