۱۳۸۹ خرداد ۱۳, پنجشنبه

چه مي شد اگر باغچه خانه ما سيب نداشت


گفته مي شود که حميد مصدق عاشق فروغ فرخزاد بوده است که به هم نرسيده بودندو يکي از اشعار آنها در وصف هم به قرار زير است
 
 
شعر زيباي حميد مصدق
 
تو به من خنديدي و نمي دانستي
 
من به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدم
 
باغبان از پي من تند دويد
 
سيب را دست تو ديد
 
غضب آلود به من كرد نگاه
 
سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
 
و تو رفتي و هنوز،
 
سالهاست كه در گوش من آرام آرام
 
خش خش گام تو تكرار كنان مي دهد آزارم
 
و من انديشه كنان غرق در اين پندارم
 
كه چرا باغچه كوچك ما سيب نداشت
 
 
  
 جواب زيباي فروغ فرخ زاد
 
من به تو خنديدم
 
چون كه مي دانستم
 
تو به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدي
 
پدرم از پي تو تند دويد
 
و نمي دانستي باغبان باغچه همسايه
 
پدر پير من است
 
من به تو خنديدم
 
تا كه با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
 
بغض چشمان تو ليك لرزه انداخت به دستان من و
 
سيب دندان زده از دست من افتاد به خاك
 
دل من گفت: برو
 
چون نمي خواست به خاطر بسپارد گريه تلخ تو را ...
 
و من رفتم و هنوز سالهاست كه در ذهن من آرام آرام
 
حيرت و بغض تو تكرار كنان
 
مي دهد آزارم
 
و من انديشه كنان غرق در اين پندارم
 
كه چه مي شد اگر باغچه خانه ما سيب نداشت  
 
 

۱۳ نظر:

papary گفت...

خدا بهم طبع شعر نداده! حیف!
وگرنه تا الان کلی گیلاس، و هندونه و گوجه سبز و آلبالو های باغ مردم رو کنده شده بود!

سوای از شوخی، قشنگ بود.

Memorialist گفت...

شعرای مصدق رو خیلی دوست دارم .

papary گفت...

پسر قمی بهت سر زده؟
به وبلاگ من اومده پیام گذاشته

Unknown گفت...

هزارتا لایک واسه این پستت

یلدا گفت...

دیشب اون پستتون رو راجع به مادر خوندم واسه مامانم.یهو زدم زیر گریه.یکی نیست بگه تو که جنبه نداری نخون خب.
این پستتون واقعا باحال بود.این شاعره همونی نیست که شعر من اگر برخیرم رو نوشته؟
در مورد آمار بازدید کننده ها اینجوری که نممیشه.تو زحمت میفتین.راضی به زحمتتون نیستم.اگه راهنماییم کنین خودم میزنم(البته تا مرحله ی دریافت کد رفتم اما همه اش پرید)اینجوری شرمنده ی شما هم نمیشم.
راستی یه سوال داشتم.اگه سوالم بده جواب ندین.چرا اسمتون رو گذاشتین مسیحا؟مسیحی هستین؟ببخشیدا.آخه میگن تجسس حرامه.الان حال میده بگین تو رو سنن.
آپم.شدیدا به همفکری نیاز دارم.لطفا بیاین

نیکو شایان گفت...

این تقابل شعری رو قبلا هم شنیده بودم
اما خب اونقدر قشنگه که بازم لذت بردم
مرسی

راستی قسمت بعدی رو نوشتم آقای مسیحا :-)

آبان گفت...

منتظر آپ های جدیدتون هستیما...........

آبان گفت...

چرا گریه؟

آبان گفت...

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

روشنا گفت...

می بینی فروغ چقدر حس عاشقانه توی شعرش
قوی تره
گرچه من حمید مصدق رو هم دوست دارم

ناشناس گفت...

پپری ممنون
پسر قمی هم از خودش خبر داد
اما کاش وبلاگشو پاک نمیکرد
من
دوس داشتم
از همه دوستان دیگه هم ممنون
اما یلدا کارت چیز بدی نیس
من هم اینطوری میشم
آبان مینویسم و نوشتم چرا گریه
و باز ممنون از نظرات همه

papary گفت...

آره ای کاش پاک نمیکرد.

ناشناس گفت...

واقعا
کاش پاک نمیکرد