۱۳۸۸ شهریور ۲۵, چهارشنبه

بنويس

 

بنویس
گوشه‌ی روزنامه
روی کاغذ توالت
پشت هر در بسته‌ای
بنویس
نامت را
تاریخ تولدت را
آرزوهایت را
هر چه
هر وقت
عجله کن
بنویس
آن‌ها همه چیز دارند
نوشتن نمی‌دانند

بنویس
سرگردانشان کن

*****************

زنگ می‌زدی
یک تلفن کوچک
دو دقیقه‌ای وسایلم را جمع می‌کردم
مداد و مسواک و مسکن
نه
مسکن هم بر نمی‌داشتم
دامن و لباس خواب فقط
بعد
سفر که نه
گم می‌شدیم

*****************