۱۳۸۹ تیر ۱۱, جمعه

بوي عيدي ، بوي تو

عید امسال تنها بودم
عید امسال عید عجیبی بود
عیدی بود که هیچ کس نبود
هیچ کاری نداشتم
یه دفعه زد به کلم
اول رفتم پونک
یه عالم خرید کردم
فروشنده میگفت تازه یادت افتاده بیای خرید
---
اومدم سفره هفت سین چیدم
خیلی دوسش داشتم
اما باز هم تنها بودم
زدم بیرون
رفتم یه جایی که برام آرامش بخشه
اما اونجا هم نتونست منو آروم کنه
باز هم پناه بردم به موسیقی
از قبیل:
 
 
 
 
 
تو نزدیکی که ماهی ها به سمت خونه برگشتن
 
به عشقت راه دریا رو بازم وارونه برگشتن
 
تو این دنیا یه آدم هست که دنیاشو تو می بینه
 
کسی که پای هفت سینت یه عمر سیب می چینه
 
کنار سبزه و سکهa کنار آب و آیینه
 
تموم لحظه های شب سکوتت هفتمین سینه
 
تو هم درگیر تشویشی مثه حالی که من دارم
 
برای دیدنت امشب تموم سال بیدارم
 
هوای خونه برگشته تموم جاده بارونه
 
یه حسی تو دلم می گه تو نزدیکی به این خونه
 
هوای خونه برگشته تموم جاده بارونه
 
یه حسی تو دلم می گه تو نزدیکی به این خونه
 
کنار سبزه و سکه کنار آب و آیینه
 
تموم لحظه های شب سکوتت هفتمین سینه
 
تو هم درگیر تشویشی مثه حالی که من دارم
 
برای دیدنت امشب تموم سال بیدارم
 
تو نزدیکی که ماهی ها به سمت خونه برگشتن
 
به عشقت راه دریا رو بازم وارونه برگشتن
 
تو این دنیا یه آدم هست که دنیاشو تو می بینه
 
کسی که پای هفت سینت یه عمر سیب می چینه
 
هوای خونه برگشته تموم جاده بارونه
 
یه حسی تو دلم می گه تو نزدیکی به این خونه
 
هوای خونه برگشته تموم جاده بارونه
 
یه حسی تو دلم می گه تو نزدیکی به این خونه
 
هوای خونه برگشته تموم جاده بارونه
 
یه حسی تو دلم می گه تو نزدیکی به این خونه
 
تو هم درگیر تشویشی مثه حالی که من دارم
 
برای دیدنت امشب تمام سال بیدارم
 
 
 
****

بوی عیدی بوی تو
بوی کاغذ رنگی
بوی تند تپش قلب من از دیدن تو
بوی عطر با تو رفتن توی یک خونه ی نو

به اینا حواسمو جمع می کنم
با اینا عشقمو محکم می کنم

شدت اومدنت تو فکر من
وحشت از رفتن تو حتی یه لحظه که می خوای بری تو فکر
فکر یک هدیه ی جالب که بگیرم واسه تو

واسه تو ، واسه تو ، واسه تو

صدای کفش تو وقتی که می آی
توی قلب من قدم می زنی عاشقونه اون جور که می خوای
بوی گل سلام تو که پَر می گیره تو فضا

 به اینا حواسمو جمع می کنم
با اینا عشقمو محکم می کنم

لذت قدم زدن با تو توی پیاده رو
 هوا بارونیه زیر چتر عشق من و تو
عشق تو بارون تند ، داره می شوره منو

به اینا حواسمو جمع می کنم
با اینا عشقمو محکم می کنم

بوی قهوه

بوی قهوه ، بوی عکس
دوتا فنجون برعکس

 اشتیاق دیدن عکس ما دوتا تو یه قاب
یا تماشای تو اون لحظه که می ری توی خواب

به اینا حواسمو جمع می کنم
با اینا عشقمو محکم می کنم

 

 

۸ نظر:

papary گفت...

اول

papary گفت...

بخدا اگر میدونستم تنهایی، به زور هم که شده بود میبردمت ارمنستان با خودمون(چشمک)

papary گفت...

ببین مسیحا! امسال انگار سال اولین هاست برای همه.
من از خودم میگم، امسال خیلی چیزهایی که تا حالا برام پیش نیومده بود پیش اومدن برای اولین بار. خیلی چیزا

آهنگهایی که گذاشتی رو دوست دارم.
شعر اول برام آشناست اما یادم نمیاد کجا شنیدمش. کاش بنویسی از کیه این آهنگ!
آهنگ دوم هم که دوست میدارم خیلی ی ی زیاد. اون تیکه رو هم که bold کردی ایضا و چند جای دیگه شعر رو بیشترترتر دوست دارم تا جاهای دیگه ش رو.
آهنگ اصلیش رو هم که از همه ه ه بیشتر دوست دارم.
روزای آخر اسفند خیلی به دلم میشینه وقتی گوشش میکنم. با همه وجود میشه حسش کنم.

حالا من مطمئنم تا آخر سال خیلی چیزای بهتری برات پیش میاد

معمار بیکار گفت...

دوتا فنجون برعکس
یاد اون قسمت از شعر که بالا نوشتمش بخیر....
آخی بمیرم برات که تنهااااااااااا بودی

papary گفت...

معمار مگه فال هم گرفته بودی؟؟؟؟؟(چشمک)

معمار بیکار گفت...

پریا یاد حرف خود مسیحا افتادم تو ماشینش تو تجریش!
آره اتفاقا 2ماه پیش یه خوابی دیدم روز بعدش همون فالگیره روتو کافه گودو دیدم،برام فال گرفت...همونایی رو که تو خواب بهم گفته بود رو بهم گفت!

papary گفت...

آخی! آره. روز اکبر خورون...یادش بخیر:D
حالا چی گفت بهت اون فالگیره؟ :D

معمار بیکار گفت...

پریا جان!همون چیزایی رو که شما تو سررسیدت مینویسی:دی