۱۳۸۹ تیر ۱۱, جمعه

اجازه هست!!!

اجازه هست عشق تو رو تو کوچه ها داد بزنم؟
رو پشـت بـــــوم خونه ها اسمتو فرياد بزنم؟
اجازه هست که قلـبمو برات چراغوني کنم؟
پيش نگاه عاشقت،چشـــــمامو قربوني کنم؟
اجازه ميدي تا ابـد سر بزارم رو شونه هات؟
روزي هزار و صـد دفه بگم که ميميرم برات؟
اجازه ميدي که بـگم حرف ترانه هام تويي؟
دليل زنده بودنـــــم ، درد بهانه هام تويي؟
اجـــازه هست تا تـه مـرگ منتظر تو بشينم؟
تو روياهــاي صورتيم، خودم رو با تو ببينم؟
اجازه هست جار بزنم بگم چقد دوست دارم؟
بگم مي خـــوام بخاطرت سر به بيابون بزارم؟
اجازه ميدي قـصه هام با عشق تو جون بگيره؟
چشماي عاشقـــم واست روزي هزار بار بميره
اجازه ميدي عشقـــمو همش بهت نشون بدم؟
پيش زمين و آسمــون واسه تو دس تکون بدم؟
اجازه ميدي که فقــــــط تو دنيا با تو بمونم؟
هر چي که عاشقانه بــــود به خاطر تو بخونم؟
اجازه هست پناه من گــــــرمي آغوشت بشه؟
هر اسمي جز اسم خودم ،ديـگه فراموشت بشه؟
اجازه هست ؟ بگو که هست ، من همشو دارم ميگم
با تو به آسمون ميرم ،با تـــــــــــــو يه آدم ديگم
اجازه ميدي که بگم ،من مال تـــــــو،تو مال من؟
من از تو خواهش مي کنم که زير وعـــده هات نزن
اجـــــــازه تـــو دست تـــو ،اجازه من دست تـو
خنده من خنـــــــده تو ،شکست من شکست تـو


۶ نظر:

papary گفت...

چه خوشمله

معمار بیکار گفت...

اوه اوه!مسیحا مناسب حال من شعر و پست میذاری!!!
:D

papary گفت...

معمار مشکوک میزنیاااااااااا

معمار بیکار گفت...

مسیحا حالا که4تیر تموم شده،چرا کمتر میای جواب کامنت ها رو بدی؟؟

moli moli گفت...

سلام
بهت تبریک میگم وبلاگ جالبی داری
خوشحال میشم بهم سر بزنی

papary گفت...

خب درگیر بعد از 4 تیره :D