۱۳۸۹ فروردین ۱۵, یکشنبه

فوت


قديميه اما دوباره خوندنش برام يادآور خاطرات دانشگاه بود
پشت فرمون بودم که یه هو موبایلم زنگ خورد
!الو؟....الو...؟   بفرمایید....   چرا جواب نمیدین...؟
جواب نمی داد
....!
فقط فوت می کرد ...!
گفتم ...:
اگه زشتی یه فوت کن ،
اگه خوشگلی دو تا
...!
دو تا فوت کرد !
گفتم
...:
اگه اهل قرار گذاشتن نیستی یه فوت کن ،
اگه هستی دو تا
...!
بازم دو تا فوت کرد !
فردا ناهار، ساعت دوازده، نایب وزرا ،
اگه نه یه فوت ،
اگه آره دو فوت
...!
بازم دو تا فوت کرد ...!
"""""""""""""""
فردا صبح در پوست خودم نمی گنجیدم!

همه فکر و ذکرم قرار ناهارم بود ...!
با اشتیاق دوش گرفتم ،
بهترین ادوکلنم رو زدم ،
و شیک ترین لباسمو پوشیدم
...،
از خونه که داشتم می رفتم بیرون ...:
زنم صدام کرد
عزیزم ناهار می آی خونه؟
نه عزیزم ،
امروز ناهار یه جلسه مهم با هیئت مدیره داریم !
زنم گفت
...:
اگه می خوای ،
گردنتو بشکنم یه فوت کن
اگه می خوای ...!!!

پاتو قلم کنم، دوتا

هیچ نظری موجود نیست: