skip to main
|
skip to sidebar
مسيحا
۱۳۸۸ مرداد ۳۱, شنبه
Hekayat e Zendegi
درود بر شما
امروز داشتم به گذشت سريع زمان فكر مي كردم كه ناخودآگاه به يه جمله خيلي جالب برخوردم.
دلم نيومد براتون نفرستم
زندگي حكايت مرد يخ فروشي است كه از او پرسيدند : فروختي ؟
گفت : نه . ولي تمام شد !!!
بدرود
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
صفحه اصلی
بلاگر نظر
لينكدوني!!!
نظرات
لينك!!!!!!!!!!!!!
مسیحا(سایت)
وبلاگ مسیحا
بايگاني وبلاگ
◄
2013
(7)
◄
نوامبر
(1)
◄
اکتبر
(1)
◄
ژوئیهٔ
(1)
◄
مهٔ
(1)
◄
فوریهٔ
(2)
◄
ژانویهٔ
(1)
◄
2012
(25)
◄
دسامبر
(4)
◄
نوامبر
(1)
◄
اوت
(1)
◄
ژوئیهٔ
(3)
◄
ژوئن
(1)
◄
مهٔ
(2)
◄
آوریل
(2)
◄
مارس
(3)
◄
فوریهٔ
(4)
◄
ژانویهٔ
(4)
◄
2011
(69)
◄
دسامبر
(6)
◄
نوامبر
(14)
◄
اکتبر
(4)
◄
ژوئیهٔ
(10)
◄
ژوئن
(7)
◄
مهٔ
(5)
◄
آوریل
(7)
◄
مارس
(4)
◄
فوریهٔ
(2)
◄
ژانویهٔ
(10)
◄
2010
(421)
◄
دسامبر
(12)
◄
نوامبر
(10)
◄
اکتبر
(6)
◄
سپتامبر
(21)
◄
اوت
(9)
◄
ژوئیهٔ
(19)
◄
ژوئن
(44)
◄
مهٔ
(82)
◄
آوریل
(108)
◄
مارس
(58)
◄
فوریهٔ
(23)
◄
ژانویهٔ
(29)
▼
2009
(312)
◄
دسامبر
(46)
◄
نوامبر
(65)
◄
اکتبر
(49)
◄
سپتامبر
(65)
▼
اوت
(13)
مدل ناخن
تصاوير حيوانات
مجموعه شماره يك تصاوير جالب
من با خودم عهد كردم sms نفرستم ، اما ميتونم اينطور...
Hekayat e Zendegi
سنجابي که عکس خانوادگي را خراب کرد
روزي که زن شما , رئيس شما شود
ازدواج هاي عجيب در مکان هاي عجيب تر
من ندارم زن و از بي زنيم دلشادم
نامه اي از طرف ......
كلاسهاي آموزشي مهارت ويژه براي آقايان دوره پائيزه …
اولين مسابقه بوسيدن در ايران
میمونها لباس زیر مسافران را میدزدند!
◄
ژوئیهٔ
(44)
◄
ژوئن
(30)
تازه نوشته ها
جستجو
بلاگر مسیحا
آمار
درباره من
Masih
مشاهده نمایه کامل من
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر