۱۳۸۹ اردیبهشت ۳۰, پنجشنبه

نشناختي!!!

 
يك شبي مجنون نمازش را شكست
بي وضو در كوچهء ليلا نشست
 
عشق ، ان شب مست مستش كرده بود
فارغ از جام الستش كرده بود
 
گفت : يا رب! از چه خوارم كرده اي؟!
بر صليب عشق دارم كرده اي!
 
خسته ام زين عشق دلخونم نكن!
من كه مجنونم! ، تو مجنونم نكن!
 
مرد اين بازيچه ديگر نيستم!
اين تو و ليلاي تو ، من نيستم!
 
گفت : اي ديوانه! ، ليلايت منم!
در رگت ، پنهان و پيدايت منم!
 
سالها با جور ليلا ساختي!
من كنارت بودم و نشناختي!!!
 

۴ نظر:

  1. اینو یکی از رفقام واسم داد.
    و من خیلی باهاش حال کردم...

    اینم قشنگه:

    عیب کار از جعبه ی تقسیم نیست.
    سیم سیار دل ما سیم نیست.
    این خدا این هم هزاران طول موج.
    دیش احساسات ما تنظیم نیست.

    پاسخحذف
  2. آبان ، اي ول
    خيلي قشنگ بود
    وممنون از همه

    پاسخحذف