کافه عزیز نمیخوام بهت بگم کافه خاطره یا Memorialist اسمتو هم نمیدونم چطور صدا کنم اما همیشه بهت سر میزنم پست بیمارستان رو تو باعث شدی تا بنویسم بهت قول داده بودم پپری و معمار هم که دارن بهم جواب میدن پپری که از این پیچوندنا زیاد داره مثل جریان چنگالی که با بابای من داشت
۱۲ نظر:
سلام !
خوبی ؟
عجب چیز باحالیه ! کلی کیف کردم !
راستی آپم :)
فک کن اگر قرار بود اسمم رو اینطوری بنویسم؛ عین شماره تلفن خونمون پونصد شونصد بار یادم میرفت اسمم چطوری نوشته میشه:D
در رابطه با شماره تلفن پریا اینا باید بگم که پریا فقط به یه روش شماره خونشون رو بلده!مثلا اگه اعداد رو سه تا سه تا بگی پریا میگه اشتباه گفتی!
اسم من خیلی باحال شد!
مرسی مسیحااااااااااااااا
معمار باز برو خدارو شکر همونم بهت گفتم;)
یه موقع هایی می خوام شمارمونو بگم انقدر پس و پیش میگم که طرف خیال میکنه دارم میپیچونمش:D
کافه عزیز
نمیخوام بهت بگم کافه خاطره یا Memorialist
اسمتو هم نمیدونم چطور صدا کنم
اما همیشه بهت سر میزنم
پست بیمارستان رو تو باعث شدی تا بنویسم
بهت قول داده بودم
پپری و معمار هم که دارن بهم جواب میدن
پپری که از این پیچوندنا زیاد داره
مثل جریان چنگالی که با بابای من داشت
من؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نه تورو خدا من واقعا؟
بخدا اگر پیچونده باشم!!!! واقعا گیج شده بودم!
پپري
الان هم داري منو ميپيچوني؟
آخه دخمل چلا منو ميزاري سر كار
4 تير نزديكه
بزار من آروم باشم
===
بازم يادم افتاد
همه چه آرومه
من چقدر خوشحالم
===
دارم آخرين خاطراتمو مينويسما
حیف که داری 4 تیری میشی و باید ملاحظت رو بکنم...میدونی که منم دل رئوفم:D
حيف كه امتحان داري
وگرنه ميدونستم چيكار كنم
خوشبختانه برای تو، و متاسفانه برای من، امتحان های بالاخره تموم میشه و به مقصودت میرسی:D
اما 4 تیر تو که تموم نمیشه تا من به نیتم برسم:D
ببينيمو تعريف كنـــــــــــــــيم
ارسال یک نظر