آدمی اگر پيامبر هم باشد از زبان مردم آسوده نيست، زيرا :
اگر بسيار كار كند، میگويند احمق است !
اگر كم كار كند، میگويند تنبل است!
اگر بخشش كند، ميگويند افراط ميكند!
اگر جمعگرا باشد، میگويند بخيل است!
اگر ساكت و خاموش باشد میگويند لال است!!!
اگر زبانآوری كند، میگويند ورّاج و پرگوست ..!
اگر روزه برآرد و شبها نماز بخواند میگويند رياكاراست!!!
و اگر نكند میگويند كافراست و بیدين .....!!!
لذا نبايد بر حمد و ثنای مردم اعتنا كرد
و جز ازخداوند نبايد ازكسی ترسيد.
پس آنچه باشید که دوست دارید.
شاد باشید ؛
مهم نیست که این شادی چگونه قضاوت شود.
۸ نظر:
واقعاها!
نمونه ش همین وبلاگ نویسی!
مصداق کامل بیانات آقای بهائی است!
واقعا!!!
بترکن این مردم که آدم از دستشون راحتی نداره
واقعا!!!
بترکن این مردم که آدم از دستشون راحتی نداره
طی این چند ساله انقدر حرف و حدیث شنیدم که دیگه هیچی برام مهم نیست
تمام سعی من رد شدن از این مقایسه و دیگران است....می شود؟می شود لیک به خون جگر شود..
سلام.
داستانتونو خوندم.
یه جورایی مثل خودم آچار فرانسه ی مدرسه بودین!!!!!!!
منم خسته ام از اینهمه ادم که به حق و ناحق به خودشون اجازه میدن درمورد دیگران قضاوت کنن
دمت گرم و سرت خوش باد.
الان دارم جون میدم.دعا کنین
مرحومه منظورتو نگرفتم؟
روشنا من هم میگم بترکن
پپری ای ول که یاد گرفتی چکار کنی
مداد بترکن
آبان کامنته دوتا پستو یکی کردیا
قبول نیس
اما آره
هنوز بقیه داستان مونده بفهمی چی میشه
و یلدا برات دعا میکنم
اما خدا بد نده
چی شده ؟
ارسال یک نظر