۱۳۸۸ آبان ۹, شنبه

داستان مکر زنان

 
آورده اند  مردي بود که پيوسته تحقيق ِ مکرهاي زنان مي کرد و از غايت غيرت ،هيچ زني رامحل اعتماد خود نساخت و کتاب " حيل النساء " (مکرهاي زنان) را پيوسته مطالعه مي کرد. روزي در هنگام سفربه قبيله اي رسيد وبه خانه اي مهمان شد.
 
مرد ِخانه حضور نداشت ولکن زني داشت در غايت ظرافت ونهايت لطافت . زن چون مهمان را پذيرا شد با او ملاطفت آغاز نمود. مرد مهمان چون پاپوش خود بگشود وعصا بنهاد،
 
به مطالعه کتاب مشغول شد. زن ميزبان گفت: خواجه ! اين چه کتاب است که مطالعه ميکني؟ گفت:حکايات مکرهاي زنان است. زن بخنديد وگفت : آب دريا به غربيل نتوان پيمود وحساب ريگ بيابان به تخته خاک ، برون نتوان آورد و مکرهاي زنان در حد حصر نيايد .
پس تير ِغمزه در کمان ِابرو نهاد و بر هدف ِ دل او راست کرد واز در مغازلت و معاشقت در آمد چنان که دلبسته ي ِ او شد. در اثناي آن حال، شوهر او در رسيد..
 
زن گفت : شويم آمد وهمين آن که هر دو کشته خواهيم شد . مهمان گفت:تدبير چيست؟ گفت :برخيز و در آن صندوق رو . مرد در صندوق رفت. زن سرِ صندوق قفل کرد . چون شوهر در آمد پيش دويد و ملاطفت ومجاملت آغاز نهاد و به سخنان دلفريب شوهر را ساکن کرد. چون زماني گذشت گفت: تو را از واقعه امروز ِ خود خبر هست؟ گفت نه بگوي. گفت: مرا امروز مهماني آمد جوانمردي لطيف ظرايف و خوش سخن و کتابي داشت در مکر زنان و آن را مطالعه ميکرد من چون آن را بديدم خواستم که او را بازي دهم به غمزه بدو اشارت کردم ،
 
مرد غافل بود که چينه ديد و دام نديد. به حسن واشارت من مغرور شد و در دام افتاد .و بساط عشق بازي بسط کرد وکار معاشقت به معانقه (دست در گردن هم)رسيد. ساعتي در هم آميختيم! هنوز به مقام آن حکايت نرسيده بوديم که تو برسيدي وعيش ما منغض کردي! زن اين ميگفت و شوهر او مي جوشيد ومي خروشيد وآن بي چاره در صندوق از خوف مي گداخت و روح را وداع مي کرد. پس شوهر از غايت غضب گفت: اکنون آن مرد کجاست؟ گفت:اينک او را در صندوق کردم و در قفل کردم.. کليد بستان و قفل بگشاي تا ببيني. مرد کليد را بستاند و همانا مرد با زن گرو بسته بودند(جناق شکسته بودند) و مدت مديدي بود هيچ يک نمي باخت. مرد چون در خشم بود بياد نياورد که بگويد *يادم * و زن در دم فرياد کشيد *يادم تو را فراموش . * مرد چون اين سخن بشنيد کليد بينداخت وگفت :
 
 " لعنت بر تو باد که اين ساعت مرا به آتش نشانده بودي و قوي طلسمي ساخته بودي تا جناق ببردي."
 
پس با شوهر به بازي در آمد و او را خوش دل کرد .چندان که شوهرش برون رفت ، درِ صندوق بگشاد و گفت: اي خواجه چون ديدي، هرگز تحقيق احوال زنان نکني؟
 
گفت:توبه کردم و اين کتاب را بشويم که مکر و حيلت ِ شما زيادت از آن باشد که در حد تحرير در آيد.
 
 

مي خواهند

 
 
 همه از دوست فقط چشم و دهن مي خواهند
روزگاريست همه عرض بدن مي خواهند
عشق ها را همه با دور کمر مي سنجند
آنچه ديدند به مقياس نظر مي سنجند
خوب طبيعيست که يکروزه به پايان برسد
عشق هايي که سر پيچ خيابان برسد
 
 
 
 

۱۳۸۸ آبان ۶, چهارشنبه

خطر صحبت کردن با موبایل در پمپ بنزین و گاز !!!




 

اگر گفتيد چرا نباید توی پمپ بنزین با موبایل حرف زد؟

من نشنیدم که توی ایران قانونی باشه در خصوص حرف نزدن با موبایل توی پمپ بنزین. ولی گویا توی کشورهای دیگه این قانون هست. حالا دلیلش :

مواد لازم برای این آزمایش: 1 عدد ماهیتابه، 3 قطعه ی کوچک فلزی مثل شکل، 1ورق فویل، 1عدد موبایل، مقداری نفت یا بنزین

اون سه قطعه ی فلزی رو به شکل L خم کنین و در ماهیتابه بذارین:

 

به این شکل:

 

ورقه ی آلومینیومی (فویل) رو مچاله کنین و روی این قطعات بذارین:

 

مقداری نفت یا بنزین روش بریزین:

 

حالا با گوشیتون در نزدیکی ماهیتابه به یکی از دوستانتون زنگ بزنین، مهم نیست کی باشه، مهم اینه که زنگ بزنین!

 

کمی صبور باشین، بالاخره اتفاق خواهد افتاد:

 

آتیش:

 

تعجب کردین؟! یادتون باشه این آزمایش رو در محلی امن انجام بدین، و دفعه ی دیگه که به پمپ بنزین رفتین، گوشیتون رو خاموش کنین بخصوص موقع پر کردن باک!!!



۱۳۸۸ آبان ۴, دوشنبه

يك داستان عجيب

يك داستان عجيب لطفا آن را تا انتها بخوانيد
 
 
اتومبيل مردي كه به تنهايي سفر مي كرد در نزديكي صومعه ای خراب شد. مرد به سمت صومعه حركت كرد و به رئيس صومعه گفت : «ماشين من خراب شده. آيا مي توانم شب را اينجا بمانم؟ »
 
 
 
 
 
 
 

رئيس صومعه بلافاصله او را به صومعه دعوت كرد. شب به او شام دادند و حتي ماشين او را تعمير كردند. شب هنگام وقتي مرد مي خواست بخوابد صداي عجيبي شنيد. صداي كه تا قبل از آن هرگز نشنيده بود .. صبح فردا از راهبان صومعه پرسيد كه صداي ديشب چه بوده اما آنها به وي گفتند :« ما نمي توانيم اين را به تو بگوييم . چون تو يك راهب نيستي»
 
 
 

مرد با نا اميدي از آنها تشكر كرد و آنجا را ترك كرد.
 
 
 

چند سال بعد ماشين همان مرد بازهم در مقابل همان صومعه خراب شد .
 
 
 

راهبان صومعه بازهم وي را به صومعه دعوت كردند ، از وي پذيرايي كردند و ماشينش را تعمير كردند. آن شب بازهم او آن صداي مبهوت كننده عجيب را كه چند سال قبل شنيده بود ، شنيد.
 
 
 

صبح فردا پرسيد كه آن صدا چيست اما راهبان بازهم گفتند: :« ما نمي توانيم اين را به تو بگوييم . چون تو يك راهب نيستي»
 
 
 

اين بار مرد گفت «بسيار خوب ، بسيار خوب ، من حاضرم حتي زندگي ام را براي دانستن فدا كنم. اگر تنها راهي كه من مي توانم پاسخ اين سوال را بدانم اين است كه راهب باشم ، من حاضرم . بگوئيد چگونه مي توانم راهب بشوم؟»
 
 
 

راهبان پاسخ دادند « تو بايد به تمام نقاط كره زمين سفر كني و به ما بگويي چه تعدادي برگ گياه روي زمين وجود دارد و همینطور باید تعداد دقيق سنگ هاي روي زمين را به ما بگويي. وقتي توانستي پاسخ اين دو سوال را بدهي تو يك راهب خواهي شد.»
 
 
 

مرد تصميمش را گرفته بود... او رفت و 45 سال بعد برگشت و در صومعه را زد.
 
 
 
مرد گفت :‌« من به تمام نقاط كرده زمين سفر كردم و عمر خودم را وقف كاري كه از من خواسته بوديد كردم . تعداد برگ هاي گياه دنيا 371,145,236, 284,232 عدد است. و 231,281,219, 999,129,382 سنگ روي زمين وجود دارد»
 
 
 

راهبان پاسخ دادند :« تبريك مي گوييم . پاسخ هاي تو كاملا صحيح است . اكنون تو يك راهب هستي . ما اكنون مي توانيم منبع آن صدا را به تو نشان بدهيم.»
 
 
 

رئيس راهب هاي صومعه مرد را به سمت يك در چوبي راهنمايي كرد و به مرد گفت : «صدا از پشت آن در بود»
 
 
 

مرد دستگيره در را چرخاند ولي در قفل بود . مرد گفت :« ممكن است كليد اين در را به من بدهيد؟»
 
 
 

راهب ها كليد را به او دادند و او در را باز كرد.
 
 
 

پشت در چوبي يك در سنگي بود . مرد درخواست كرد تا كليد در سنگي را هم به او بدهند.
 
 
 

راهب ها كليد را به او دادند و او در سنگي را هم باز كرد. پشت در سنگي هم دري از ياقوت سرخ قرار داشت. او بازهم درخواست كليد كرد .
 
 
 
پشت آن در نيز در ديگري از جنس ياقوت كبود قرار داشت.
 
 
 

و همينطور پشت هر دري در ديگر از جنس زمرد سبز ، نقره ، ياقوت زرد و لعل بنفش قرار داشت.
 
 
 

در نهايت رئيس راهب ها گفت:« اين كليد آخرين در است » . مرد كه از در هاي بي پايان خلاص شده بود قدري تسلي يافت... او قفل در را باز كرد. دستگيره را چرخاند و در را باز كرد . وقتي پشت در را ديد و متوجه شد كه منبع صدا چه بوده است متحير شد. چيزي كه او ديد واقعا شگفت انگيز و باور نكردني بود.
 
 
 

.
 
 
 

.
 
 
 

.
 
 
 

.
 
 
 
 
 
 
.
 

.
 
 
 

..
 
 
 

اما من نمي توانم بگويم او چه چيزي پشت در ديد ، چون شما راهب نيستيد .
 
 
 
 
 
 
 

لطفا به من فحش نديد؛ خودمم دارم دنبال اوني كه اينو براي من فرستاده مي گردم تا حقشو كف دستش بگذارم.

hummer wallpaper

 

عکسهای گلشیفته فراهانی در ابوظبی

 

داستان طنز : عاقبت درس نخواندن

 
 
يك رفيقي به خاطر مشكلات زيادي كه داشت نتوانست درس بخواند و در دبيرستان درس را طلاق داد و رفت سراغ زندگيش. زده بود توي كار بنائي و عملگي ساختمان (از همين كارگرهائي كه كنار خيابان مي ايستند تا كسي براي بنائي بيايد دنبالشان)
 
از اينجاي داستان به بعد را خود اين بنده خدا تعريف مي كند:
 
يه روز صبح زود زدم بيرون خيلي سرحال و شاد. با خودم گفتم امروز چهل، پنجاه هزار تومن كار ميكنم. حالا ببين! اگه كار نكردم! نشونت ميدم!
 
خلاصه كنار خيابون مثل هميشه منتظر بوديم تا يه ماشين نگه داره و مثل مور و ملخ بريزيم سرش كه ما رو انتخاب كنه. يه دفعه ديديم يه خانم سانتال مانتال با يه پرشياي نقره اي نگه داشت اولش همه فكر كرديم ميخواد آدرس بپرسه واسه همينم كسي به طرف ماشينش حمله نكرد. ولي يهو ديدم از ماشين پياده شد و يه نگاه عاقل اندر سفيهي به كارگرها انداخت و با هزار ناز و ادا به من اشاره كرد گفت شما! بيايد لطفا! من داشتم از فرط استرس شلوار خودم را مورد عنايت قرار مي دادم. رسيدم نزديكش كه بهم گفت: ميخواستم يه كار كوچيكي برام انجام بديد. من كه حسابي جا خورده بود گفتم خواهش مي كنم در خدمتم.
 
سوار شديم رفتيم به سمت خونه ش. تو راه هي با خودم مي گفتم با قيافه اي كه اين خانم داره هيچي بهم نده حداقل شصت، هفتاد تومن رو بهم ميده! آخ جون عجب نوني امروز گيرم اومد. ديدي گفتم امروز كارم مي گيره؟ حالت جا اومد داداش؟!
 
وقتي رسيديم خونه بهم گفت آقا يه چند لحظه منتظر بمونيد لطفا.
 
بعد با صداي بلند بچه هاشو صدا كرد: رامتين! پسرم! عسل! دختر عزيزم! بيايد بچه ها كارتون دارم!
 
پيش خودم مي گفتم با بچه هاش چي كار دار ديگه؟ البته از حق نگذريم بچه هاش هم مودب بودن هم هلو!!
 
بچه هاش كه اومدن با دست به من اشاره كرد و به بچه هاش گفت: بچه هاي گلم اين آقا رو مي بينيد؟ ببينيد چه وضعي داره! دوست داريد مثل اين آقا باشيد؟ شما هم اگر درس نخونيد اينطوري مي شيدا! فهميديد؟! آفرين بچه هاي گلم حالا بريد سر درستون!
 
بچه هاش هم يه نگاه عاقل اندر احمقي! به من انداختن و گفتن چشم مامي جون! و بعد رفتند.
 
بعد زنه بهم گفت آقا خيلي ممنون لطف كرديد! چقدر بدم خدمتتون؟
 
منم كه حسابي كف و خون قاطي كرده بودم گفتم:
 
- همين؟
 
گفت:
 
- بله
 
گفتم:
 
- ميخوايد يه عكس از خودم بهتون بدم اگر شبا خوابشون نبرد بهشون نشون بديد تا بترسن و بخوابن؟
 
گفت:
 
- نه ممنونم نيازي نيست! فقط شما معمولا همون اطراف هستيد ديگه؟!!
 
گفتم:
 
- خانم شما ديگه آخرشي ها!
 
گفت: خواهش مي كنم لطف داريد آقا!! اگر ممكنه بگيد چقدر تقديمتون كنم؟
 
منم كه انگار با پتك زده باشن تو سرم گيج گيج شده بودم و گفتم: شما كه با ما همه كار كرديد خب يه قيمت هم رومون بذاريد و همون رو بديد ديگه! زنه هم پنج هزار تومن داد و گفت نياز نيست بقيه ش رو بدي بذار تو جيبت لازمت ميشه!
 
نتيجه گيري اخلاقي: اگه درس نخونيد مثل رفيق ما ميشيدا .
 
 
 
 

۱۳۸۸ آبان ۳, یکشنبه

روز جهاني كودك و بانك پاسارگاد

 

داستان عشق


فايل ضميمه را مشاهده نمائيد.

۱۳۸۸ آبان ۲, شنبه

روانشناسي رنگ‌ها در طراحي وب

 
 
آيا تا بحال به اين نكته توجه كرده‌ايد كه رنگ‌بندي در هر چيزي چه تاثيري مي تواند بر روي بيننده داشته باشد؟ يا اينكه هر رنگ چه احساسي را به بيننده القا كرده و يا چه پيامي را به مخاطب مي‌رساند؟ آيا تاكنون به اين مسئله پي برده‌ايد كه رنگ‌ها كاملا با احساسات در ارتباطند و با ديدن هر شيء، پيامي كه رنگ آن به ضمير ناخودآگاه ما مي‌رساند، باعث بروز احساسات مختلفي از قبيل شادي، غم، آرامش، هيجان، ترس، امنيت، اطمينان و ... در ما مي‌شود؟
 
آيا تا بحال به اين نكته توجه كرده‌ايد كه رنگ‌بندي در هر چيزي چه تاثيري مي تواند بر روي بيننده داشته باشد؟ يا اينكه هر رنگ چه احساسي را به بيننده القا كرده و يا چه پيامي را به مخاطب مي‌رساند؟ آيا تاكنون به اين مسئله پي برده‌ايد كه رنگ‌ها كاملا با احساسات در ارتباطند و با ديدن هر شيء، پيامي كه رنگ آن به ضمير ناخودآگاه ما مي‌رساند، باعث بروز احساسات مختلفي از قبيل شادي، غم، آرامش، هيجان، ترس، امنيت، اطمينان و ... در ما مي‌شود؟ توجه به اين نكته كه در وب‌سايت بايد از چه تركيب رنگي براي جذب مخاطب و ايجاد فضاي موردنظر، استفاده كنيم، بسيار حائز اهميت است. براي درك بيشتر اين مسئله بد نيست به چند مورد از تحقيقات روانشناسان در زمينه تاثير رنگ‌ها توجه كنيد:
 
- رنگ‌ها تاثير زيادي روي احساسات بيننده در ۹۰ ثانيه اول ديدن مي‌گذارند.
- اثر رنگ مي‌تواند بيننده را ترغيب به خريد يك جنس از شما كند.
- رنگ‌ها رفتار ما را در برابر يك موضوع فقط تشديد نمي‌كنند، بلكه اثر خود را كاملا در رفتار ما نشان مي‌دهند.
- يك رنگ در فرهنگ‌ها و مناطق مختلف تاثير متفاوتي دارد.
- هر رنگ به تنهايي يك پيام مخصوص به چشم بيننده مي‌فرستد.
 
به قول مك‌لوهان، رسانه همان پيام است. همانطور كه در مديريت نوين، متدي به عنوان بهترين شيوه مديريت در كار وجود ندارد، تركيب و هماهنگي و استقرار يك نظام در رنگ‌بندي صفحات وب نيز، چنين رويكردي دارد. تجربه، دانش و هنر طراح وب است كه سايتي را براي ما جذاب و قابل اطمينان و سايتي ديگر را سرد و غير قابل اطمينان مي‌كند. يكي از اصول بسيار مهم و كليدي در طراحي صفحات وب، توجه به اصل رنگ‌بندي صفحات و استفاده از رنگ‌هاي مكمل و تركيبي مطلوبي است كه كاربران بتوانند بر اساس اصل سهولت و جذابيت صفحه، به مشاهده مطالب آن بپردازند. اين كه چه رنگي متناسب سايت‌هاي وب است، پرسشي است كه كارشناسان وب، پاسخ جامع و كاملي براي آن ارايه نكرده‌اند، متخصصات طراحي وب نيز بيشتر روي زيباسازي وب‌سايت تمركز نموده و كمتر به مسئله روانشناسي رنگ‌ها در طراحي سايت، توجه كرده‌اند.
 
بنابراين يك مدير بر اساس سياست‌هايي كه براي جذب مخاطب و ايجاد فضاي اطمينان در وب‌سايت دنبال مي‌كند، بايد با كمي آگاهي در مورد روانشناسي رنگ‌ها و تاثير هر رنگ در مخاطب، خط‌مشي طراح وب را در رنگ‌بندي صفحات مختلف وب‌سايت مشخص كند. در رنگ‌بندي يك صفحه، بايد به اين موضوع توجه شود كه اين رنگ قرار است در چه صفحه‌اي و با چه موضوعي به كار رود. يعني اصل توجه به عملكرد و محوريت سايت، در رنگ‌بندي مطالب مهم است. به عنوان مثال سايت‌هاي دولتي و به طور كل، سايت‌هايي با بازديدكننده بسيار بالا، معمولا از رنگ سفيد براي زمينه صفحات و رنگ آبي براي لينك‌هاي صفحه و رنگ بنفش براي لينك‌هاي مشاهده شده استفاده مي‌كنند.
 
سايت‌هايي كه بيشتر جنبه شخصي دارند، از رنگ‌هاي مكمل استفاده مي‌كنند. مثلا رنگ سبز پررنگ در كنار سرمه‌اي، جذابيت خاصي به سايت‌هايي با موضوع بازرگاني مي‌دهد و يا در طراحي سايت‌هاي كودكان، از رنگ‌هاي خيلي شاد استفاده مي‌شود. سايتي مانند ياهو كه روزانه ميليون‌ها مخاطب دارد و از صدها بخش متنوع تشكيل شده است، براي هر بخش خود از يك چيدمان و رنگ‌بندي خاصي در طراحي صفحات اكتيو، استفاده كرده است. مثلا بخش كودكان ياهو با بخش بازرگاني آن بسيار متفاوت است. به هر حال توجه به كاركرد رنگ‌ها در طراحي صفحات وب از اهميت مهمي برخوردار است. در ادامه نوع تاثير رواني هر رنگ در مخاطبان را از ديد روانشناسان بررسي مي‌كنيم.
 
سفيد
نمايانگر صداقت، پاكيزگي، صميميت، ملايمت و معاصر بودن است. سفيد بهترين رنگ براي بك‌گراندهاي وب است. در تجارت سفيد رنگ خستگي‌گير و انرژي‌بخش است.
 
سياه
اشاره دارد به ظرافت، قدرت، دليري، شهامت، فريبندگي، شيطان، مهارت. مشكي براي رنگ متن روي يك پس زمينه روشن ايده‌آل است. اين نكته را نيز موردنظر داشته باشيد كه رنگ سياه به عنوان رنگ پس‌زمينه چشم را خسته مي‌كند.
 
قرمز
نمايانگر توانايي، هيجان، احساسات شديد، سرعت، خطر و تهاجم است. اين رنگ از بيننده توجه به خود را طلب مي‌كند. در تجارت به معني وام و بدهي است. اين رنگ شديدترين رنگ احساس است و ضربان قلب و تنفس را تسريع مي‌كند.
 
آبي
القاكننده امنيت، اعتماد، مسئوليت‌پذيري، سرما، ايمان، وفاداري، وابستگي و جاه و جلال است. آبي دومين رنگ عوام‌پسند و در تجارت به معناي ضمانت مالي است.
 
سبز
نشانگر تندرستي، فراواني، حاصل‌خيزي، آزادي، شفا و بهبودي، طبيعت، پيشرفت، حسادت و خونسردي است. اين رنگ در چشم‌ها راحت‌تر از همه رنگ‌ها ديده مي‌شود و در تجارت بيانگر مقام و ثروت است.
 
قهوه‌اي
داراي خاصيت تاثيرگذاري، متانت، توانگري مالي و ياري‌كنندگي است. قهوه‌اي رنگ كره خاكي ماست و در طبيعت بسيار فراوان است.
 
خاكستري
نشانگر صميميت زياد، اعتبار، نفوذ و عملي بودن است و در تجارت به معناي سنت‌گرايي است. صورتي نمايانگر ملايمت، شيريني، ظرافت و زنانگي، خوب بودن، بي‌ناهي و پرورش كودك است.
 
بنفش
نشانگر وقار، معنويت، شاهانه بودن، عيش و نعمت، دارايي، اعتبار و نفوذ، سوگواري و مهارت است. بنفش طرفداري از سبك‌هاي هنرمندانه و در تجارت به معناي بزرگ نشان دادن است.
 
نارنجي
نمايانگر سرزندگي و شوخ طبعي، لذت و خوشگذراني، تعادل گرمايي، تشويق كردن، چالاكي و نيرو، تحمل و بلندهمتي است.
 
زرد
القا‌كننده نور خورشيد، گرمي، خوشي، نامردي، ترسويي و حسادت است. زرد باعث افزايش تمركز شده، سوختو‌ساز را زياد مي‌كند و سخت‌ترين رنگ براي چشم‌هاست، در تجارت درخواست از نوع روشنفكرانه است و براي تاكيد نيز خوب است.
 
طلايي
نشانگر گران بودن و پرستيژ است.
 
نقره‌اي
نشانگر سرما، علمي بودن و اعتبار و پرستيژ است. با اين توصيفات، هنگامي كه مي‌خواهيد نوع رنگ‌بندي صفحات مختلف وب‌سايت‌تان را مشخص كنيد، ابتدا به فضايي كه مي‌خواهيد در وب‌سايت خود ايجاد كنيد و نوع مخاطباني كه قرار است از وب‌سايت شما بازديد كنند، فكر كنيد و با درنظر گرفتن تاثير رواني هر رنگ و احساسي كه در ضمير ناخودآگاه بيننده ايجاد مي‌كند، خط‌مشي طراح را براي ايجاد فضاي موردنظر، توام با آرامش و اطمينان بازديدكننده وب‌سايت، مشخص كنيد.
 
 

دوست داشتن چه نشانه هايي دارد؟

 
 
بعضی‌ها معتقدند انسان بدون عشق نمی‌تواند به زندگی ادامه دهد و دائما احساس می‌كند یك چیز كم دارند. نقطه عطف عشق در جامعه ما ازدواج است. روز به روز از تعداد ازدواج‌های اجباری كاسته شده و دختر و پسر خودشان تصمیم به ازدواج با هم می‌گیرند. در این چنین شرایطی وجود عشق و محبت بین طرفین یكی از عامل‌های مهم و تعیین‌كننده در این تصمیم است. پس می‌توان به این نتیجه رسید كه تقریبا تمام ازدواج‌های امروزی با عشق آغاز می‌شوند. اما آنچه ما می‌خواهیم بررسی كنیم سرنوشت این عشق است كه به كجا كشیده خواهد شد و چه بلایی سر آن می‌آید و در میان زندگی زناشویی بعد از ازدواج چه نشانه‌هایی از آن باقی می‌ماند.
 

برای آن که بتوانیم به کسی محبت کنیم ابتدا باید دیدگاه طرف مقابل را درباره محبت کردن بدانیم، این کار ‌را باید قبل از ازدواج انجام دهیم تا ببینیم آیا کسی را که می‌خواهیم به عنوان همسر انتخاب کنیم با روحیات ما ‌همخوانی دارد یا خیر؟‌
 
‌برای یافتن این دیدگاه باید این سوال را از خود و طرف مقابلتان بپرسید که به نظر شما اگر کسی شما را دوست ‌داشته باشد چگونه باید آن را ابراز کند و به تعبیری دیگر مظاهر محبت و عشق چیست؟
در جواب این سوال، ‌دیدگاه همه راجع به محبت معلوم می‌شود. بعضی‌ها محبت را بیشتر در مادیات می‌بینند مثلا از گرفتن یک کادوی ‌گرانقیمت می‌فهمند که کسی دوستشان دارد. بعضی‌ها گفتار عاشقانه را دوست دارند و می‌خواهند کسی که ‌دوستشان دارد دائما به آنها ابراز علاقه کلامی کند و بسیاری از نمودهای دیگر محبت و عشق ورزیدن که بر ‌اساس سلیقه و شخصیت‌های متفاوت، متغیرند. پیدا کردن این ترجیحات در خود و طرف مقابل، به ما این امکان را ‌می‌دهد که محبت خود را آن طور که می‌خواهیم به همسرمان ابراز کنیم و نتیجه مطلوبی بگیریم.‌
 
وقتی کسی را دوست داریم، تنها با گفتن "دوستت دارم" نمی‌توانیم به او ثابت کنیم که حقیقتا دوستش داریم. عشق و محبت، احساسی است که در ما نسبت به ‌کسی به دلایل مختلفی ایجاد می‌شود. وقتی کسی را دوست داریم به خاطر این دوست داشتن خیلی کارها ‌می‌کنیم و خیلی از رفتارها را انجام نمی‌دهیم :
 
 ۱- ‌به او دروغ نمی‌گوییم
دروغ گفتن و هر نوع پنهان کاری نسبت به شخصی که دوستش دارید نه تنها حس اعتماد طرفین را از بین خواهد برد بلکه تداومی را برای ابراز دوستی در پی نخواهد داشت. چرا که در یک ارتباط زناشویی توام با عشق و محبت تنها راستی و صداقت است که بنیان تمام رفتارهای منجر به پذیرش متقابل را بوجود می آورد.
 
 ۲- غرورش را نمی‌شکنیم
گاهی وقت ها شکستن غرور شاید برای رسیدن به خیلی چیزها خوب باشه ولی نه به این شکل که صراحتا برای طرف مقابل بکار ببرید. چون این کار یکنوع خورد کردن شخصیت و ایجاد تنشی را در پی خواهد داشت که شاید در یک زمان کوتاه جبران اینکار چندان هم ساده نباشد.
 
 ۳- ‌‌به خانواده‌اش و کسانی که دوست دارد احترام می‌گذاریم
‌همسر شما از دل یک خانواده آمده است که اگر آن خانواده نبود، همسر شما نیز امروز در کنار شما نبود، پس به ‌خاطر وجود همسرتان که دوستش دارید باید از خانواده‌اش سپاسگزار باشید و به خاطر وی به آنها احترام ‌بگذارید و مطمئن باشید که همسر شما قدردان این احترام خواهد بود.
 
 ۴- ‌او را به باد نقدهای بیرحمانه نخواهیم گرفت
این به معنی تایید همه جانبه همسرتان نیست چون هر کسی ایراداتی دارد، اما اگر کسی بخواهد همیشه تنها ایرادات ‌شما را بگوید قطعا خسته خواهید شد. همیشه نقاط مثبت را در کنار نقاط منفی ببینید تا به همسرتان احساس ‌ارزشمند بودن بدهید و از بهانه گیری و ایرادهای بی‌خود بپرهیزید.
 
 ۵- ‌با او لجبازی نمی‌کنیم
وقتی همسرتان را دوست داشته باشید در برابر ‌خواسته‌ها و رفتار او موضع گیری و لجبازی نمی‌کنید.
 
 ۶- ‌وقتی اشتباهی در قبال همسر خود مرتکب می‌شویم براحتی و بدون قید و شرط از او عذرخواهی میکنیم
اشتباه کردن در زندگی، اجتناب ناپذیر است و یکی از راه‌های برطرف کردن اثرات این اشتباه در ذهن طرف مقابل، ‌عذرخواهی است که این عمل در برابر کسی که دوستش دارید باید برایتان بسیار راحت باشد چرا که غرور در ‌برابر معشوق جایی ندارد.
 
 ۷- ‌او را در کارها و تصمیماتمان دخیل می‌کنیم
وقتی همسرتان را دوست داشته باشید همیشه می‌خواهید نظر او را ‌راجع به همه چیز جویا شوید و کاری کنید که او را خوشحال می‌کند، پس همیشه با او مشورت می‌کنید و ‌تصمیمات خود را به تنهایی نمی‌گیرید.
 
 ۸- ‌اگر مخالفتی با او داریم با آرامش قانعش می‌کنیم
اختلاف نظر هم در زندگی زناشویی اجتناب ‌ناپذیر است اما ‌برخورد همسران در این اختلاف نظرها می‌تواند آن را مشکل ساز و یا سازنده کند. پس اگر همسرتان را دوست ‌داشته باشید با آرامش با او سخن می‌گویید و دلیل مخالفت‌تان را روشن و واضح برایش توضیح می‌دهید و آنگاه ‌می‌توانید قانعش کنید.
 
 ۹- به او در کارهایش کمک می‌کنیم
زن و مرد باید در همه چیز با هم همکاری داشته باشند. درست است که این دو، ‌در زندگی وظایف مشخصی دارند اما امروزه این مرزها کمرنگ شده و زن و مرد در بیرون و داخل خانه در همه ‌چیز همکاری می‌کنند. پس به راحتی می‌توان این کمک کردن را در زندگی امروزه معنی کرد.‌‌
 
 ۱۰- اگر گاهی حوصله ندارد و غمگین است به او کمک می‌کنیم
اگر همسرتان غمگین یا عصبانی یا بی‌حوصله است ‌اگر دوستش داشته باشید تمام تلاشتان را می‌کنید که این احساس منفی را از او دور کنید یا اگر لازم باشد به او ‌فرصت دهید تا بتواند به حالت عادی برگردد نه این‌که بیشتر به او خرده بگیرید و او را ناراحت‌تر کنید. گاهی ‌آرامش داشتن در برابر کسی که عصبانی است او را بیشتر عصبانی می‌کند. اگر همسرتان را عصبانی کردید با ‌آرامش بی موقع خود، او را عصبانی‌تر نکنید چرا که او فکر می‌کند آنقدر برایش ارزش ندارید که وقتی ناراحت ‌است عین خیالتان نیست.
 
 ۱۱- ‌می‌توانیم به راحتی اشتباهات او را ببخشیم و فراموش کنیم
درست است که بعضی اشتباهات بخشودنی ‌نیست اما تعداد آنها بسیار کم است و معمولا در زندگی اشتباهات کوچکی پیش می‌آید که می‌توان با محبت از آنها ‌گذشت و با صحبت‌های منطقی، از بروز دوباره آن جلوگیری کرد.
 
 ۱۲- ‌از اینکه در کنارش هستیم خوشحالیم و نمی‌خواهیم از کنارش فرار کنیم
بعضی از زن و شوهر‌ها دائما ‌می‌خواهند از هم فرار کنند و تنها باشند و یا وقت خود را با دیگران بگذرانند. درست است که ممکن است گاهی انسان، به ‌تنهایی و خلوت کردن نیاز پیدا کند اما طبیعتا در اکثر اوقات از اینکه در کنار فردی که دوستش دارید هستید لذت ‌می‌برید و می‌شود این خوشحالی و لذت را نشان دهید تا همسرتان بداند که در کنارش خوشحالید.
 
 ۱۳- ‌با لذت، گذشت خواهیم کرد و تمام چیزهای خوب را برای همسرمان می‌خواهیم
این گذشت به معنی نادیده ‌گرفتن خودتان نیست بلکه وقتی کسی را دوست دارید اول به او می‌اندیشید و بعد به خودتان.
 
 ۱۴- ‌در جمله‌هایمان کمتر از "من" استفاده می‌کنیم و بیشتر از او و خوبی‌هایش می‌گوییم
با کاربرد این روش در واقع کارهایی که ‌خودمان از همسرمان انتظار داریم می‌تواند فهرست خوبی از این دسته باشد.‌
 
 

۱۳۸۸ مهر ۳۰, پنجشنبه

بعضی وقت ها

 

۱۳۸۸ مهر ۲۹, چهارشنبه

تست شخصيت سنجي مفصل

ابتدا مطمئن شوید به اندازه کافی وقت دارید و می توانید فکرتان را متمرکز نمائید.
برای انجام این آزمون باید تصویر موقعیتهای گفته شده را به ذهن بیاورید و خود را در آن موقعیت قرار دهید. ابتدا با جنگل شروع می ‌کنیم.
.جنگل
خود را دریک جنگل مجسّم کنید و به سوالات زیر پاسخ دهید:
آیا جنگلی که در آن هستید تاریک است یا روشن؟
الف) من خود را در جنگلی در روشنایی روز می ‌بینم.
ب) من خود را در جنگلی در شب می ‌بینم.
پ) من خود را در جنگلی در هنگام غروب،یا طلوع خورشید می ‌بینم. نه کاملاً تاریک و نه کاملاً روشن.
آیا راهی در میان جنگل وجود دارد؟
الف) بله
ب) نه
.فنجان
حال از شما می ‌خواهیم که به میان جنگل بروید.
فنجانی را می ‌بینید. چه شکلی است؟
الف) فنجان به نظر من با ارزش می ‌آید.
ب) فنجان به نظر من ارزش چندانی ندارد.
با آن چکار می ‌کنید؟
الف) رهایش می ‌کنم و از کنارش می ‌گذرم.
ب) ار زمین برمی ‌دارمش و سپس دوباره به زمین می ‌اندازمش.
پ) از آن استفاده می ‌کنم و سپس آن را همانجا رها می ‌کنم.
ت) بر می ‌دارمش و با خودم می ‌برم.
.آب
به راهپیمایی در جنگل ادامه می ‌دهید تا به آبی می ‌رسید.
آبی که می ‌بینید چه شکلی است؟
الف) گودالی است که آب باران در آن جمع شده است.
ب) برکه
پ) رود کوچک
ت) رودخانه
ث) دریاچه
ج) اقیانوس
آیا آبی که می ‌بینید جریان دارد؟
الف) بله (تند)
ب) بله (کند)
پ) نه (آرام و بی‌جنب‌وجوش)
ت) نه (کاملاً راکد)
آب چه عمقی دارد؟
الف) خیلی کم
ب) می ‌توانم در آن بایستم
پ) از قد من بیشتر است.
ت) خیلی عمیق است.
باید از آب عبور کنید. چگونه این کار را می ‌کنید؟
الف) پیاده به آب می ‌زنم یا شنا می ‌کنم.
ب) آن را دور می ‌زنم.
پ) از روی پل رد می ‌شوم.
ت) از قایق یا کشتی استفاده می ‌کنم.
.خرس
به راهتان در جنگل ادامه می ‌دهید که ناگهان با خرسی مواجه می ‌شوید.
چه نوع خرسی است؟
الف) یک خرس کوچولوی خوشگل
پ) یک خرس بزرگ و واقعی
آن خرس چکار می ‌کند؟ (نزدیکترین گزینه را انتخاب کنید.)
الف) خرس متوجه من نشده است.
ب) خرس متوجه من شده و دارد با خودش بازیهای قشنگی می ‌کند.
پ) خرس متوجه من شده ولی با من کاری ندارد و سرگرم کار خودش است.
ت) خرس متوجه من شده و به نحو تهدیدآمیز و ترسناکی به من نگاه می ‌کند.
ث) هیچکدام ... صاف دارد به طرف من می ‌آید.
شما باید به راهتان ادامه دهید. با آن خرس چکار می ‌کنید؟
الف) کار خاصی نمی ‌کنم. خیلی کوچولو وخوشگل است و به فکر این هستم که آن را بغل کنم و همراه خود ببرم.
ب) به آن توجهی نمی ‌کنم و راهم را ادامه می ‌دهم.
پ) قبل از آن که مرا ببیند از آنجا دور می ‌شوم.
ت) بالای درخت می ‌روم یا پنهان می ‌شوم.
ث) می ‌ایستم و با آن مقابله می ‌کنم. من پیروز خواهم شد.
ج) می ‌ایستم و مقابله می ‌کنم. کمی زخمی می ‌شوم.
چ) هیچکدام از این گزینه‌ها به انتخاب من نزدیک نیست.
.ساحل
به راهتان ادامه می ‌دهید تا به ساحلی می ‌رسید.
چند نفر آدم در آنجا می ‌بینید؟
الف) صدها و شاید هزاران نفر.
ب) 20 تا 100 نفر
پ) یکیا دو نفر
ت) هیچکس
فاصله شما از آنها چقدر است؟
الف) آنقدر نزدیکند که می ‌توان با آنها صحبت کرد.
ب) آنقدر نزدیک نیستند که بتوان با آنها صحبت کرد.
پ) یا خیلی دورند ویا هیچکس در ساحل نیست.
جنگل و مسیر
جنگل نماد «زندگی» شماست و این که شما چگونه به آن نگاه می ‌کنید. اگر شما گزینه «جنگل در روشنایی روز» را انتخاب کرده‌اید، این قویاً نشانگر این است که به طور کلی آدم شادی هستید. هر چه نور بیشتری در جنگل ببینید به معنی این است که زندگی شما از محتوای بیشتری برخوردار است. چنانچه شما گزینه «جنگل در شب» را انتخاب کرده‌اید، بدین معنی است که چیز عمده‌ای در زندگی شما وجود دارد که می ‌خواهید آن را تغییر دهید یا از آن ناراضی هستید. این انتخاب همچنین بیانگر این است که شما به دلایلی تحت فشار استرس قرار دارید. اگر گزینه «جنگل نه کاملاً تاریک و نه کاملاً روشن» را انتخاب کرده‌اید، نشانگر چیزی بین دو حالت فوق است. یعنی این که یکی دو چیز در زندگی شما وجود دارد که مایلید آن را تغییر دهید.
اگر راهی در جنگل دیده‌اید بدین معنی است که هنوز در زندگی خود به طور کامل جا نیافتاده‌اید. جوانترها معمولاً چنین راهی را می ‌بینند. چرا چنین است؟ راه، نماد جایی است که به سوی آن در حرکتید. کسانی که هنوز راه مشخصی را در زندگی خود پیدا نکرده‌اند به احتمال زیاد راهی را در جنگل می ‌بینند. و از طرف دیگر، کسانی که راه زندگی خود را یافته‌اند(معمولاً افراد مسن‌تر) احتمال کمتری دارد که راهی در بین جنگل ببینند.
فنجان = ثروت
فنجان نماد «ثروت» و رهیافت شما به آن است. این سوال به شما این شانس را می ‌دهد که هر نوع فنجانی را ببینید. در واقع، این سوال به شما فرصت می ‌دهد تا به خودتان پاداش بدهید. اگر فنجان باارزشی را دیده‌اید در این صورت چیزی که برایتان باارزش است را به خودتان پاداش داده‌اید. و اگر فنجانی که دیده‌اید ارزش چندانی نداشته، یعنی هنگامی که فرصتی پیش آمده به خودتان پاداش نداده‌اید.
اگر فنجان را رها کرده‌اید، یعنی به شما شانس داده شده که پاداشی بگیرید ولی شما آن را پشت سر گذاشته‌اید. این بدان معنی است که یا ثروت برای شما ارزش محسوب نمی ‌شود و یا اینکه فکر می ‌کنید «ثروت»، چیزی است که باید برای به دست آوردنش کار و تلاش کنید.
اگر فنجان را از زمین برداشته ودوباره به زمین انداخته‌اید، بدان معنی است که شانس پاداش گرفتن به شما داده شده است، شما هم به قدر کافی کنجکاو بوده‌اید که فنجان را از زمین برداشته‌اید، ولی آن را پشت سرگذاشته‌اید. یا ثروت برای شما ارزش واقعی محسوب نمی ‌شود و یا فکر می ‌کنید «ثروت» چیزی است که باید برای به دست آوردنش کار و تلاش کرد.
اگر از فنجان استفاده کرده و سپس آن را همانجا رها کرده‌اید، بدین معنی است که شانس پاداش گرفتن به شما داده شده و شما یک استفاده فوری برای آن پیدا کرده‌اید و فوراً آن را به کار بسته‌اید. بسیاری از مردم یک فنجان چای یا قهوه می ‌بینند و آن را می ‌نوشند. شما هم چنین بوده‌اید؟ شما شانس پاداش گرفتن را پشت سر گذاشت‌اید و یک استفاده عملی برای فنجان یافته‌اید. رهیافت شما به سوی پاداش، «اینجا و اکنون» بوده است.
اگر فنجان را برداشته و با خود برده‌اید، احتمالاً فنجانی را دیده‌اید که به نوعی برایتان باارزش بوده است. یعنی شما شانس پاداش دادن سریع به خودتان را پیدا کرده‌اید و از آن استفاده نموده‌اید.
آب = رابطه جنسی
آب، برای همه و به ویژه برای خانمها، نماد رابطه جنسی است. عمق و سرعت جریان آبی که دیده‌اید نشانگر طرز فکر و تمایل شما در این زمینه است.
سرعت جریان آبی که دیده‌اید بیانگر میزان میل جنسی در شماست. هر چند که این میزان لزوماً آنچه مورد نیاز شماست نیست. هر چه سرعت جریان آب کمتر باشد نشانگر میل جنسی کمتر و هر چه بیشتر باشد نشانگر میل جنسی بیشتر است. عمق آب نیز بیانگر نحوه نگرش شما به رابطه جنسی و آنچه از آن می ‌خواهید است.
سهولت رد شدن از آب، نشانگر طرز تفکر و رهیافت شما به مسائل جنسی است. هر چه راحتتر از آب رد شوید، یعنی رهیافت و رویکرد شما به روابط جنسی، راحتتر و آزادانه‌تر است.
خرس= استرس
خرس، نماد مشکلات و چگونگی برخورد شما با آنهاست. اگر خرس کوچولوی خوشگلی را دیده‌ باشید نشانگر این است که زندگی شما خالی از استرس است و شما به راحتی از کنار مشکلات می ‌گذرید. همچنین نشانگر این است که شما از زندگی‌تان لذت می ‌برد.
امّا چنانچه خرس واقعی و بزرگی را دیده باشید، حال امکان مواجه شدن با یک مشکل واقعی برایتان فراهم شده است. کسانی که به طور دائم تحت فشارهای استرس قرار دارند، خرسهای بزرگتر و خطرناکتری را می ‌بینند.
چه شما خرس را نادیده بگیرید و چه خرس شما را، هر دو نشانگر این است که چگونه به استرس و مشکلات هنگامی که برایتان پیش می ‌آید، می ‌نگرید.
اگر خرس شما را ندیده است و یا آن که دیده ولی سرگرم بازیهای قشنگ با خودش است، بدین معنی است که شما مشکلات واقعی چندانی در زندگی ندارید. شما تحت استرس و نگرانیهای روزمره نیستید. به شما فرصت داده شد تا مشکلی را ببینید ولی این فرصت را از دست دادید! اصلاً چیز بدی نیست.
اگر خرس شما را دیده ولی با شما کاری نداشته و سرگرم کار خودش بوده است، این بدان معنی است که با وجودی که مشکلات متداول در زندگی شما وجود دارد، ولی شما از نظر سطح استرس یا نگرانی، در شرایط ناسالمی قرار ندارید.
و بالاخره اگر خرس متوجه شما شده و به نحو تهدیدآمیز و ترسناکی به شما نگاه می ‌کرده است، یعنی شما نیاز به مرخصی دارید! شما تحت eفشارهای شدید استرس و نگرانی هستید و این می ‌تواند شرایط ناسالمی را برای شماe به وجود آورد.
ساحل = ارتباط با مردم

ساحل، نماد چگونگي ارتباط شما با افرادي كه پيرامونتان قرار دارند است. تعداد افرادي كه در ساحل ديده‌ايد، مستقيماً به تعداد افرادي كه مايلند دوروبرتان باشند ارتباط دارد.

افراد اجتماعي و معاشرتي در كنار عدّه زيادي از مردم احساس راحتي مي ‌كنند. اين گونه افراد، ساحل را مملو از جمعيت مي ‌بينند.

در طرف مقابل، كساني كه هيچكس را در ساحل نديده‌اند آنهايي هستند كه از تنها بودن با خودشان احساس آرامش و راحتي مي ‌كنند. احساس تنهايي براي آنها مفهومي ندارد و مي ‌توانند مدّت زماني طولاني با خودشان به سر برند.



اگر شما صدها نفر را در ساحل ديده باشيد يعني از بودن در مكانهاي شلوغ و پرجمعيت احساس ناراحتي نمي ‌كنيد. در حالي كه اگر يك يا دو نفر را در ساحل ديده باشيد، بدان معني است كه شما فردي هستيد كه نمي ‌خواهد زمان زيادي را در مكانهاي شلوغ بگذراند و ترجيح مي ‌دهد با يك نفر يا دونفر صحبت كند.


البته اين به معني آن نيست كه شما آدمي اجتماعي نيستيد. بلكه نشانگر اين است كه بيشتر تمايل به محيطهاي آرام و كم جمعيت داريد.
اغلب مردم، ساحل را با يك يا دو نفر مي ‌بينند.


فاصله مردمي كه در ساحل هستند با شما، نماد چگونگي ارتباط شما با افرادي است كه پيرامونتان قرار دارند.


اگر مردم آنقدر نزديك بوده‌اند كه امكان صحبت كردن با آنها فراهم بود، يعني شما در بيشتر مواقع مايل به ارتباط برقرار كردن با ديگران هستيد.


اگر مردم آنقدر دور بوده‌اند كه امكان صحبت با آنها نبوده، بدان معني است كه شما در اكثر اوقات نيازي به برقراري ارتباط با ديگران نداريد، اما دلتان مي ‌خواهد كساني را پيرامون خود داشته باشيد.

و بالاخره اگر مردم خيلي دور بوده‌اند يعني شما در اكثر مواقع نيازي به برقراري ارتباط با ديگران نداريد و از تنها بودن با خودتان راضي هستيد.


۱۳۸۸ مهر ۲۸, سه‌شنبه

ابراز عشق

 
 
یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق ، بیان کنید؟ برخی از دانش آموزان گفتند  با بخشیدن عشقشان را معنا می کنند. برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف های دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند. شماری دیگر هم گفتند «با هم  بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی» را راه بیان عشق می دانند.
 
پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند، داستان کوتاهی تعریف کرد: یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند. آنان وقتی به بالای تپّه رسیدند درجا میخکوب شدند. یک قلاده ببر بزرگ،جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود. شوهر، تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود.
 
رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرات کوچک ترین حرکتی نداشتند. ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد. همان لحظه، مرد زیست شناس فریادزنان فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت. بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه های مرد جوان به گوش زن رسید. ببر رفت و زن زنده ماند.
 
داستان به اینجا که رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد. راوی اما پرسید : آیا می دانید آن مرد در لحظه های آخر زندگی اش چه فریاد می زد؟ بچه ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است! راوی جواب داد: نه، آخرین حرف مرد این بود که «عزیزم ، تو بهترین مونسم بودی.
 
از پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود.›› قطره های بلورین اشک، صورت راوی را خیس کرده بود که ادامه داد: همه زیست شناسان می دانند ببر فقط به کسی حمله می کند که حرکتی انجام می دهد و یا فرار می کند.
 
پدر من در آن لحظه وحشتناک ، با فدا کردن جانش پیش مرگ مادرم شد و او را نجات داد. این صادقانه ترین و بی ریاترین ترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود.
 

 

۱۳۸۸ مهر ۲۷, دوشنبه

روزي کن!!!!!!

 
 
خدایا !
به من توفیق تلاش در شکست..
صبر در نومیدی..
رفتن بی همراه..
جهاد بی سلاح..
کار بی پاداش..
فداکاری در سکوت..
دین بی دنیا..
خوبی بی نمود…
عظمت بی نام…
خدمت بی نان..
ایمان بی ریا…
خوبی بی نمود…
گستاخی بی خامی…
مناعت بی غرور..
عشق بی هوس ..
تنهایی در انبوه جمعیت…
ودوست داشتن بی آنکه دوست بداند…
روزی کن
 
 
 
دکتر علی شریعتی
 
 
 

ديدي چو بستني دل ما آب شد دلا

 
 

دیدی چو بستنی دل ما آب شد دلا
بی لیس و فیس و قاعده بی‌تاب شد دلا
 
می‌زد چو کُره جُفتک و گاهی چو مار نیش
آخر چو گربه ناز تو را خواب شد دلا
 
این سنگ خاره را چه نمودی که این چنین
در دست‌های سحر تو سیماب شد دلا
 
یک عمر خیس نکردیم و صبر پیشه بود
این شب چه سان ... دراز بود که سیلاب شد دلا
 
یک شب هوای دزدی و آن هم به کاهدان
این بخت نامراد بین که مهتاب شد دلا
 
گفتند که عشق بحر مراد است و کان در
باکان پرید این دل و مرداب شد دلا
 
سگ هم دگر وفا به خلایق نمی کند
از کی جفا و چیز زدن باب شد دلا
 
این دل هوای صید و شکار و گریز داشت
چون کرم نا گزیر بر سر قلاب شد دلا
 
 

Angel

 
مردي داشت در خيابان حركت مي كرد كه ناگهان صدايي از پشت گفت:
 
- اگر يك قدم ديگه جلو بروي كشته مي شوي .
 
مرد ايستاد و در همان لحظه آجري از بالا افتاد جلوي پايش.
 
مرد نفس راحتي كشيد و با تعجب دوروبرش را  نگاه كرد اما كسي را نديد .
 
بهر حال نجات پيدا كرده بود .
 
به راهش ادامه داد .به محض اينكه مي خواست از خيابان رد بشود باز همان صدا گفت :
 
- بايست
 
مرد ايستاد و در همان لحظه ماشيني با سرعتي عجيب از کنارش رد شد .بازهم نجات پيدا كرده بود .
 
مرد پرسيد تو كي هستي  و صدا جواب داد : من فرشته نگهبان تو هستم .
 
مرد فكري كرد و گفت :
 
- ببينم اون موقعي كه من داشتم ازدواج مي كردم کدام گوري بودي ؟!??
 
 
 

لطفا" براي همه دوستانتان ارسال کنين.

 
سازمان ملل حركت جديدی را برای كمك به كودكان فقير و گرسنه جهان شروع كرده است كه بر اساس آن به ازای هر كليك روی يك سايت معرفی شده، به يك كودك گرسنه در جهان غذای رايگان می‌رسد. 
 
 
 
در اين برنا مه ، كاربران با مراجعه به سايت اينترنتی http://www.thehungersite.com  بر روی دكمه زرد رنگ بالاي صفحه كليك كرده و به اين ترتيب به ازای هر كليك، كمپانيهای اسپانسر هزينه يك وعده غذای رايگان را براي کودکان تقبل مي کنند... 
 
 
 

لطفا" برای همه دوستانتان ارسال کنین.
 
همین الآن
 
 
 

۱۳۸۸ مهر ۲۶, یکشنبه

دختر 5 ساله هندی با وزن بسیار بالا




اين دختر 5 ساله هندي بر اثر يك بيماري اشتهاي زيادي به خوردن غذا دارد و

در هر هفته ده كيلوگرم برنج و  مقادير زيادي سيب زميني و تخم مرغ و ... مصرف مي كند.

اگر بيماري وي درمان نشود وزن او همچنان افزايش مي يابد!